کتاب بازی درونی تنیس

معرفی کتاب | بازی درونی تنیس

نویسنده : تیموتی گالوی 
مترجم : نیلوفر دهقانی 
انتشارات : نشر میلکان 
تعداد صفحات : ۱۴۴ صفحه 
عنوان انگلیسی : The Inner Game of Tennis 
فصل اول
ژرف نگری درباره ی وجه روانی تنیس
مشکلاتی که بیشتر بازیکنان تنیس را سردرگم میکنند آنهایی نیستند که با نحوه ی حرکت دادن راکت ارتباط دارند کتابها و افراد حرفهای این اطلاعات را به وفور در اختیار قرار میدهند بیشتر بازیکنها درباره ی محدودیتهای جسمانیشان هم شکایت چندانی ندارند معمول ترین گلایه ای که ورزشکاران در طول دوران داشته اند این است موضوع این نیست که نمیدونم چیکار کنم موضوع اینه که کاری رو که بلدم انجام نمیدم گلایه های رایج دیگری که دائماً نظر استادان تنیس را جلب میکند:
من توی تمرین بهتر بازی میکنم تا توی مسابقه
توی فورهندم۶ دقیقاً میدونم چه اشتباهی میکنم انگار نمیتونم ترک عادت کنم.
وقتی که دارم سخت تلاش میکنم ضربه رو اون طوری بزنم که توی کتاب ،نوشته هر دفعه ضربه رو اشتباه میزنم موقعی که روی کاری که باید انجام بدم تمرکز میکنم کارهای دیگه رو فراموش میکنم.
هر دفعه که به مچ پوینت نزدیک میشم این قدر دست پاچه میشم که تمرکزم رو از دست میدم.
من بدترین دشمن خودمم معمولاً خودم رو شکست میدم
بیشتر بازیکنهای هر ورزشی مکرراً با این مشکلات یا مسائلی از این دست مواجه میشوند اما به دست آوردن بینش عملی که چگونه با آنها کنار بیایند خیلی راحت نیست بازیکن غالباً با نصایحی تکراری از این قبیل مواجه میشود: «خب، تنیس یه بازی روحیه و تو باید نگرشهای ذهنی مناسب رو در خودت پرورش بدی.» یا باید اعتمادبه نفس داشته باشی و اراده کنی که برنده بشی وگرنه همیشه بازنده خواهی بود.» اما آدم چطور می تواند اعتماد به نفس داشته باشد» یا «نگرشهای ذهنی مناسب را در خود پرورش دهد؟ این پرسشها معمولاً بدون پاسخ میمانند.
از این رو به نظر میرسد که جا دارد در خصوص بهبود فرایندهای روانی توضیح داده شود فرایندهای روانی ای که اطلاعات تکنیکی مربوط به نحوه ی ضربه زدن را به عملی کارآمد ارتقا میدهند. چگونگی توسعه ی مهارتهای درونی که بدون آنها داشتن عملکردی عالی ناممکن به نظر میرسد موضوع بازی درونی تنیس است.
کلاس معمولی تنیس مجسم کنید در ذهن شاگردی علاقه مند که نزد یک مربی تازه کار و به همان اندازه مشتاق آموزش میبیند چه میگذرد. فرض کنید آن شاگرد تاجر میانسالی باشد که عزم کرده است پله های ترقی را در باشگاه بپیماید. استاد با سبد بزرگی پر از توپ کنار تور ایستاده و کمی تردید دارد که شاگردش او را شایسته ی مبلغ شهریه بداند و هر ضربه را با دقت ارزیابی میکند آقای ،ویل خوبه ولی بعد از ضربه راکت رو کمی میچرخونی. حالا وقتی به طرف توپ میری وزنت رو بنداز روی پای جلوت… راکتت رو یه ذره دیر به عقب برمیگردونی… توی اون ضربهی ،آخر تاب راکت به سمت عقب باید یه ذره پایین تر باشه همینه بهتر شد.» چندی نمیگذرد کهذهن آقای ویل با شش فکر که باید چه کار کند و شانزده فکر که نباید چه کار کند به هم میریزد پیشرفت تردیدآمیز و پیچیده به نظر می آید اما هم او و هم استاد از تجزیه و تحلیل دقیق هر ضربه راضی اند؛ و شهریه در برابر دریافت توصیه ی همه ی اینها را تمرین کن نهایتاً شاهد پیشرفت چشمگیری خواهی بود با رضایت پرداخت میشود.
اعتراف میکنم من هم وقتی تازه مربی شده بودم اعتقاد داشتم باید مطالب زیادی را آموزش بدهم اما یک روز که حس و حال آرامی ،داشتم کمتر حرف زدم و بیشتر توجه کردم در کمال تعجب خطاهایی که میدیدم اما چیزی نمیگفتم خودبه خود تصحیح میشدند، بدون اینکه شاگرد از آنها خبر داشته باشد. تغییرات چگونه رخ میدادند؟ باوجودی که به نظرم جالب می آمد، پذیرشش برای ضمیر خودآگاهم سخت بود؛ دقیقاً نمیدانست
اعتبار پیشرفتی را که داشت حاصل میشد چگونه به دست می آورد حتی ضربه ی بزرگتر وقتی بود که فهمیدم گویی دستورالعملهای شفاهی من گاهی احتمال رخ دادن اصلاح مورد نیاز را کاهش میدهند.
همه ی مدرسهای حرفه ای میدانند از چه صحبت میکنم آنها همگی شاگردانی شبیه یکی از شاگردان من به اسم دوروتی دارند به دوروتی دستورالعمل آرام و ملایمی میدادم مثل چطوره سعی کنی چرخش بعد از ضربه رو از کمرت تا سطح شونهت بالا ببری؟ چرخش توپ رو توی زمین نگه میداره دوروتی با جدیت سعی میکرد از دستورهایم پیروی .کند عضلات اطراف دهانش منقبض میشد؛ ابروهایش را مصمم در هم می کشید؛ عضلات ساعدش سفت میشد و همینها حرکت روان را ناممکن میکرد و حرکت پس از ضربه فقط چند سانتیمتر بالاتر میرفت در این نقطه از زمان جواب همیشگی استاد صبور این است: «بهتر شد،
دوروتی ولی شل کن این قدر سخت سعی نکن این توصیه تا وقتی که عملی شود خوب است اما دوروتی در حالی که سخت تلاش میکند به توپ درست ضربه بزند نمیداند چطور همزمان خودش را شل کند.
چرا دوروتی، شما یا من، زمانی که قصد داریم کاری را انجام دهیم که از نظر جسمی کار سختی نیست، طوری ناخوشایند بدنمان را سفت میکنیم؟ بین زمانی که به مغز دستور میدهیم و ضربه کامل میشود، در سر آدم چه اتفاقی می افتد؟ اولین سوسوی پاسخ به این سؤال کلیدی بعد از کلاسم با دوروتی در لحظه ی بینشی بی نظیر به سراغم آمد توی سرش هر چی میگذره فقط نابسامانیه دوروتی اینقدر سعی میکنه اونطوری که بهش گفتم راکت رو تاب بده که نمیتونه روی توپ تمرکز کنه همان موقع و همانجا به خودم قول دادم تعداد دستورهای کلامی ام را کاهش دهم.
فصل اول: ژرف‌نگری درباره‌ی وجه روانی تنیس
فصل دوم: کشف دو خویشتن
فصل سوم: ساکت‌کردن خویشتن یک
فصل چهارم: اعتماد به خویشتن دو
فصل پنجم: کشف فن
فصل ششم: تغییر عادت‌ها
فصل هفتم: تمرکز
فصل هشتم: بازی‌هایی که افراد در زمین انجام می‌دهند
فصل نهم: معنی رقابت
فصل دهم: بازی درونی خارج از زمین بازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *