
دانلود جزوهی «معرفی کوچینگ» اولین جزوهی دورههای تربیت کوچ که مورد تأیید فدراسیون بینالمللی میباشد.
کاری که ما از طریق مراقبه انجام میدهیم این است که باید با ذهن پر سروصدا دوست شویم.
چه طور دوست شویم؟
اگر به ذهن پر سروصدا (مثل میمون) موز بدهیم جواب نمیدهد. روش درست این است که به ذهن پر سروصدا یک وظیفه محول کنیم.
چه طور به ذهن پر سروصدا کاری بسپاریم؟
سادهترین راه مراقبه این است که از نفس کشیدن آگاه باشیم و از ذهن پر سروصدا بخواهید که از تنفس آگاه باشد و بعد ذهن پر سروصدا میگوید: چه ایده خوبی. از تنفستان آگاه باشید. دم، بازدم، دم. افکار زیادی آن پشت ظاهر میشوند. نگران آنها نباشید. مشکلی نیست. تا زمانی که تنفست را فراموش نکردهای، همهچیز خوب است. نیاز به تمرکز بیشازحد نیست. فقط خیلی ساده از تنفست آگاه باش. دم، بازدم، دم. حتی یک یا دو تنفس؛ بنابراین ما میتوانیم در هر زمان و هرکجا مراقبه کنیم.
بازگشت به اینجا و اکنون
شاهزاده کوچولو از گل سرخ پرسید: آدمها کجان؟
گل: آدمها؟ باد اینور و اونور میبرتشون. این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشون شده. حق با گل سرخه. باد مدام ما را اینطرف و آنطرف میبرد و ما ریشههای خودمان را گمکردهایم. افکار و احساسات بیامان، ترس ها و نگرانی این روزها مجال آرامش را از ما گرفته است.
آیا متوجه صدای بیامان درون سرتان شدهاید؟ که مدام حرف میزند و به نظر میرسد ما نمیتوانیم این گفتگوی بیپایان را متوقف کنیم؟ این روزهای سخت که همهچیز بههمریخته است، بادهای افکار و احساسات ما تبدیل به طوفانهای ناآرامی شده است که حتی آن دیوارهای سستی که برای آرامش اطرافمان ساخته بودیم نیز دستخوش گردباد و طوفان شدهاند.
اما آیا ما واقعاً ریشهای نداریم؟ اگر داریم، کجاست؟ چطور میتوانیم آن را پیدا کنیم؟
ریشه ما همینجاست، اینجا و اکنون. خیلی دور، خیلی نزدیک. به نزدیکی یکدم و بازدم. راستی چند بار در طول روز به یاد میآوریم که نفس میکشیم؟
مشکل اساسی اینجاست که ما خودمان را با افکار و احساساتمان که مدام در حال تغییر هستند اشتباه میگیریم. افکار در ذهن ما هستند، با سرعت حیرتانگیزی به ما میگویند چکار کنیم و اکثر اوقات در صحت افکار شک نمیکنیم. آنها را باور میکنیم.
تا حالا به این فکر کردهاید که برای چند لحظه فکر نکنید؟ همینالان امتحان کنید. برای 20 ثانیه به چیزی فکر نکنید.
البته همینکه شروع کنید متوجه میشوید که این کار بسیار مشکلی است و تقریباً غیرممکن است که بدون سالها تمرین بتوانید 20 ثانیه فکر نکنید. بسیاری از افراد تصور میکنند مگر میشود فکر نکرد، مگر ما چیزی غیر از افکارمان هستیم. برای برخی دیگر این تصور وحشتناک است که فکر نکنیم و احساس مرگ و نابودی به آنها میدهد. موضوع این نیست که افکار و احساسات چیز بدی هستند. موضوع این است که جریان خودبهخودی و خودکار آنها درواقع ما را کنترل میکنند و انگار ما کنترل آنها را ازدستدادهایم.
خوب امتحان کنیم. از این لحظه به بعد به هر صدایی که میشنوید توجه کنید!
………………………………………………………………………………………………………………………..
چیزی که در این تمرین ساده احتمالاً متوجه میشوید این است که شما کاملاً هوشیار هستید، اما برای چند لحظه جریان فکر کردن متوقف میشود. پس اینجا چه اتفاقی افتاد؟
ما بهجای اینکه سعی کنیم فکر نکنیم شروع کردیم به توجه کردن. توجهکردنِ آگاهانه یا همان مایندفولنس Mindfulness به یکچیز مشخص باعث متوقف شدن جریان سیال افکار میشود. برای یک یا چند لحظه وقفهای بین افکار ایجاد میشود.
یک تمرین ساده دیگر این است. از این لحظه منتظر اولین فکر بعدی باشید!
متوجه میشوید که برای چند لحظه هیچ فکری نمیآید.
– خوب این چه فایدهای دارد؟
هنگامیکه این وقفههای کوتاه در جریان سیال افکار پیش میآید ما با بخش دیگری از وجودمان ارتباط برقرار میکنیم. بخشی که هوشیار و آرام و ساکت است. انگار برای لحظاتی به خانه برمیگردیم. متوجه اطرافمان میشویم. از ذهنمان بیرون میآییم. کاملاً آگاه و هوشیار هستیم، اما فکر نمیکنیم.
حضور در طبیعت یا دیدن خندههای یک نوزاد، غذا دادن به پرندهها یا دیدن یک گل نمونههای دیگری هستند که لحظاتی ما را از دنیای افکار بیرون میآورند و به واقعیت اینجا و اکنون بازمیگردیم. انگار دوباره احساس میکنیم در زمینِ بودن هستیم، در زمان حال ریشه دواندهایم و ریشههای خود را برای لحظاتی پیدا میکنیم.
اما این بازگشت به خانه دیری نمیپاید و سریع در سیل افکار و کارهایمان غرق میشویم.
پس چطور میتوانیم ریشههایمان را در خاکِ بودن عمیقتر کنیم؟
از هزاران سال پیش معلمین بزرگ بشر روشهای مؤثری برای تمرینِ بودن به ما یاد دادهاند. مدیتیشن یا مراقبه یکی از قدیمیترین این تمرینهاست که روزبهروز طرفداران بیشتری در دنیای مدرن پیدا میکند. مدیتیشن به معنای آگاه بودن است، به معنای دیدن واقعیت همانگونه که هست.
سادهترین و اصیلترین روش مراقبه توجه به تنفس است. تنفس هیچ شکل خاصی ندارد و وقتی به آن توجه میکنیم وقفهای در جریان افکار پیش میآید و ما متوجه میشویم که هستیم، همین. هیچچیز خاصی نیستیم، فقط هستیم اما در این بودنِ خالی، شادی و آرامش عمیقی وجود دارد، چیزی ورای تمام احساسات زودگذر.
مدیتیشن تنفس را به دو شکل میتوان انجام دادم، یکی تمرین منظم روزانه است که از 10 تا 20 دقیقه در حالت نشسته به تنفس توجه میکنیم. تمرین دیگر در باقی لحظات بیداری شبانهروز است. درواقع تمرین مدیتیشن محدود به زمان تمرین نیست. در تمامی لحظات شبانهروز میتوانیم بارها و بارها توجه خودمان را به تنفس، به بدن و به حسهای بدنی که در این لحظه تجربه میکنیم برگردانیم؛ یعنی بارها و بارها میتوانیم به خانه برگردیم.
احتمالاً استاد سخن، سعدی نیز به این نکته پی برده بود که به این شیوایی میسراید:
«هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.»
هر بار که وقفه کوتاهی در جریان افکار ایجاد میشود، چند میکرومتر ریشههای ما در خاکِ بودن بیشتر جان میگیرند. خبر خوب این است که این ریشهها بهسرعت رشد میکنند و با تمرین مستمر و متعهدانه بعد از مدت کوتاهی به مهمترین تعهد ما تبدیل میشوند و ما بیشتر و بیشتر پی میبریم که خانه واقعیمان کجاست. کسی که برای لحظاتی بودن واقعی را چشیده باشد خوب میداند که این خانه واقعی را نمیتوان با هیچکدام از آن افکار و احساسات گذرا مبادله کرد.
آنوقت بادهای افکار و احساسات همچنان میآیند، طوفانهای زندگی همچنان هستند، اما جایی در اعماق وجودمان لنگرگاهی پیداکردهایم که ثبات و آرامش ما را به همراه دارد. جایی به نزدیکی دم و بازدم، اینجا و اکنون.
نوشته :
1-سمانه سادات کاظمی، بیزینس کوچ
2-هادی زند، کوچ سلامت ذهن و بدن | تسهیلگر مایندفولنس
منبع:
https://icoachtraining.com/blog/