بسیاری از افراد با معنی خودشناسی و کوچینگ آشنا نیستند و حتی اکثر افرادی هم که با این معانی آشنا هستند، آن را بی ارزش و کوچک میشمارند. در صورتی که خودشناسی و کوچینگ میتوانند تاثیرات مهمی در زندگی افراد مختلف داشته باشد.
البته امروزه کوچینگ نسبت به گذشته، ارزش بیشتری پیدا کرده و افراد بیشتری از این علم آگاهی دارند. در ادامه این مقاله قصد داریم تا به معنی این کلمات بپردازیم. با ما همراه باشید.
تاریخچه کوچینگ
وقتی نگاهی به تاریخچه کوچینگ میاندازیم، همه چیز به کلمه Kocs ختم میشود. درواقع این کلمه، اسمی از یکی از روستاهای مجارستان است. تاریخچه این کلمه به سال پانزدهم میلادی و در همین روستا برمیگردد؛ در این روستا فردی وجود داشت که یک کالسکهای حرفهایتر و بهتر از کالسکههای آن زمان ساخته بود.
این کالسکهها هم اسم روستا یعنی کاکس بودند که به مرور زمان جای کالسکه قدیمیتر را گرفتند. وقتی این کالسکه وارد کشور انگلیس شد، آن را با اسم کوچ میشناختند.
کمی جلوتر و در قرن هجدهم که از کلمه کوچ استفاده دیگری میشد؛ در آن زمان، این کلمه مخصوص افرادی بود که مردمان مختلف را برای موفقیت در امتحانات و درسها، کمک میکردند. یعنی همان افرادی که امروزه آنها را با اسم معلم خصوصی میشناسیم!
در سالهای جلوتر، از این کلمه برای مربیهای ورزشی استفاده میشد. اگر بخواهیم نقطه مشترکی از قرن پانزدهم تا به الان از کلمه کوچ پیدا کنیم، میتوانیم بفهمیم که کالسکه یک ابزار حمل و نقل راحتی بود که راه افراد مختلف برای رسیدن به مقصد را راحتتر میکرد. یعنی دقیقا همان کاری که معلمها و مربیهای ورزشی انجام میدهند.
درواقع با بررسی تاریخچه آن، میتوانیم اطلاعات لازم در زمینه خودشناسی و کوچینگ را به دست بیاوریم. ولی علم کوچینگ بسیار بزرگتر از این حرفا هااست.
معرفی خودشناسی و کوچینگ
حالا که با تاریخچه کوچ و کوچینگ آشنا شدید، راحتتر میتوان به معنی آن پرداخت. درواقع کوچینگ یک فرآیندی است که به افراد مختلف برای رسیدن به موفقیت کمک میکند تا بتوانند مسیرهای رسیدن به موفقیت را به خوبی پیدا و طی کنند.
البته یادتان باشد که علم کوچینگ با علم مشاوره، روانشناسی و منتورینگ فرق دارد و فرق آن هم در این است که به افراد مختلف کمک میکند تا خودشان را به خوبی بشناسند و بعد از اینکه به خودشناسی کامل رسیدند، خودشان بتوانند مسیر موفقیت را پیدا کنند. یعنی چیزی که در علم روانشناسی، مشاوره و منتورینگ دیده نمیشود.
بزرگان درباره کوچینگ چه میگویند؟
در بخش قبلی، ما یک تعریف کلی از علم خودشناسی و کوچینگ داشتیم؛ ولی در این علم، افراد سرشناسی فعالیت میکنند که هر کدام از آنها تعاریف خاص خودشان را از علم خودشناسی و کوچینگ دارند. البته به معنی نیست که معانی آنها فرق کند. درواقع کلیت حرفهای آنها شبیه به هم است و فقط در یکسری جزئیات با یکدیگر فرق دارند.
1. تیموتی گالوی نویسنده کتاب مربیگری (کوچ) به سبک بازی درونی است و اینگونه از کوچینگ تعریف میکند:
“در کوچینگ باید به افراد کمک کرد تا به بازیهای درونی و گفت و گوهایی که در ذهن دارند به خوبی پی ببرند تا بتوانند تمام پتانسیلهای وجودی خود را آزاد کنند.”
2. جان ویتمور هم یکی از کسانی که آثار مختلفی در زمینه کوچینگ دارند که از بهترین آنها میتوان به مربیگری برای عملکرد بهتر اشاره کرد. او در این کتاب، خودشناسی و کوچینگ را اینگونه تعریف میکند:
“کوچینگ فرآیندی است که به فرد این امکان را میدهد تا تمام توانمندیها و استعدادهای خودش را بشناسد و با به کارگیری آنها به جایگاه دلخواهش در زندگی دست پیدا کند.”
3. جاناتان پسمور هم یکی از برترین و بهترین محققان و کارشناسان حوزه کوچینگ است که یکی از مهمترین کتابهای این حرفه به نام “تبدیل شدن به مربی” را منتشر کرده. او در این کتاب، اینگونه درباره کوچینگ میگوید:
“کوچینگ گفت و گویی بین دو نفر است. گفت و گویی که خودآگاهی طرف مقابل را افزایش میدهد و به او در تصمیم گیری کمک زیادی میکند.”
4. شاید اگر اولین بار با این حرفه آشنا کنید، فکر کنید که یک علم دست و پا افتاده و ساده است که پس از چند روز، میتوانید به چیزی که میخواهید برسید؛ ولی ارزش این علم زمانی مشخص میشود که شما بدانید یک فدراسیون بین المللی کوچینگ وجود دارد. این فدراسیون، خودشناسی و کوچینگ را اینگونه تعریف میکند:
“کوچینگ فرآیندی است که باعث ایجاد خلاقیت و متفاوت اندیشیدن در مراجعه کننده میشود و او را تشویق میکند تا به تواناییها و مهارتهایش ایمان بیاورد و آنها را تقویت کند.”
کوچ به چه کسی میگویند؟
بعد از بررسی معنی خودشناسی و کوچینگ، حالا بهتر است که نگاهی به معنی کلمه کوچ بیندازیم. بسیاری از افراد فکر میکنند که کلمه کوچ، مخفف کلمه کوچینگ است که اصلا درست نیست؛ باید بدانید که کوچینگ یک مهارت است و کوچ به کسی میگویند که آن مهارت را دارد.
درواقع بهتر است اینگونه بگویم: به هر کسی که افراد مختلف را در مراحل کوچینگ کمک میکند کوچ میگویند. البته افرادی که برای کوچینگ به نزد کوچ میروند را کوچی میگویند؛ ولی از آنجایی قصد نداریم از کلمات تخصصی استفاده کنیم، به جای کوچی کلمه مراجع را به کار میبریم.
حالا سوالی که اینجا پیش میآید این است که کوچ چطور میتواند به مراجع کمک کند تا به خودشناسی برسد؛ درواقع این افراد، یکسری سوالاتی را از قبل در اختیار دارند که آنها را از فرد مراجع میپرسند. این سوالها باعث میشود تا مراجع بتواند به خودشناسی برسد.
وقتی که مراجع به خودشناسی برسد، قطعا مهارت و استعدادهای خودش را به خوبی کشف میکند و در نهایت باعث میشود تا مسیر موفقیت را پیدا و آن را طی کند. درواقع اکثر سوالات کوچینگ درباره موارد زیر است:
- کمک به تصمیم گیری بهتر
- در اولویت قرار دادن کارهای مهمتر
- در اولویت قرار دادن تصمیمهای مهمتر
- به دست آوردن انگیزه
- دور انداختن عقیده و باورهای غلط
- دور انداختن بهانهای الکی
- بهتر کردن نحوه تفکر
درواقع کوچها اعتقاد دارند که هر کسی میتواند خودش حلال مشکلاتش باشد؛ ولی برای پیدا کردن راه حلها، نیاز است تا جواب درست را پیدا کنند و کوچینگ میتواند به این افراد در پیدا کردن جواب درست، کمک کند.
ارتباط کوچینگ و روانشناسی در چیست؟
درست است که علم کوچینگ، جدای از علم روانشناسی است؛ ولی اینطور هم نیست که بی ربط باشد. چون اگر کوچ با علم روانشناسی آشنایی نداشته باشد، قطعا نمیتواند مراجع را به هدفی که میخواهد برساند. درست است که هدف سوالها به یک سمت میرود؛ ولی همیشه سوالها یکسان نیست و این موضوع میتواند بر اساس روانشناسی افراد مختلف، متفاوت باشد.
درواقع کوچ وقتی با مراجع صحبت میکند، باید در نقش یک روانشناس فرو برود و با سوالهایی که میپرسد، رفتار، اخلاقیات، نقاط ضعف و نقاط قوت مرجع را پیدا کند. یعنی اینکه کوچ باید به خوبی با علم روانشناسی آشنا باشد و اگر اینطور نباشد، نمیتواند به مراجع در کنترل کردن احساساتش کمک کند.
اهمیت روانشناسی در خودشناسی و کوچینگ به حدی بالا رفت که در سال 2000 یک شاخه در علم روانشناسی با عنوان روانشناسی کوچینگ شکل گرفت که اولین دوره مربوط به این شاخه هم در یکی از دانشگاههای سیدنی برگزار شده بود.
جمع بندی
در این مقاله سعی کردیم تا شما را تا حدودی با علم خودشناسی و کوچینگ آشنا کنیم. کوچینگ برای افرادی مناسب است که احساس رضایت کافی در زندگی ندارند و به دنبال زندگی بهتری هستند؛ ولی نمیتوانند از پس چالشهای فعلی زندگی خودشان بربیایند.